۱۳۹۳ آذر ۱۳, پنجشنبه

گریه خواهم کرد

یک روزی وقتی که دیگر نباشد، وقتی با همه ی مهمان های مراسم ختمش دست دادم و تشکر کردم از آمدنشان، وقتی همه رفتند و با قهوه و سیگارم خلوت کردم، زیر لب لالایی سادیکی را که برایم می خواند تکرار خواهم کرد و برای آغوش دوست نداشتنی اش -که بسته بود همیشه- و برای داستانهایش، برای خارپشت و عروسک و ما بقی (که ریز ریزشان کرد و من هیچ وقت نخواندم شان و نفهمیدم برای چه چیزی خودش را حبس میکرد توی اتاق و تنهایم میگذاشت)، دلم تنگ خواهد شد. با خودم کمی کلنجار خواهم رفت سعی خواهم کرد که بلند بشوم اما نخواهم توانست و بعد همانطور که نشسته ام، گریه خواهم کرد.

۶ نظر:

  1. اینکه بدونی یه روز گریه خواهی کرد، خودش خوشبختیه

    پاسخحذف
  2. خوندن این پست چه قدر سخت بود!خیلی زیاد...اینقدر که گریه ی خواننده اش رو هم دربیاره...شایدم تو این شب بخصوص...

    پاسخحذف
  3. یه گریه هایی شاید .این نه.رابطه ی یه بزرگتر و یه کوچیکتر،خیلی رابطه ی عجیب و غریبیه....
    شما این متنو خیلی قوی و خوب نوشته بودید...

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. منظورم گریه به خودی خودش و صرفا به عنوان تخلیه ی روانی بود. علت که خرد شدنه، مشخصه که خوب نیست.
      میفهمم چی میگید... میفهمم
      لطف دارید

      حذف